نگاهم کن از پس تصویر مردد سقوط، در این کهنه آیینه بی قاب.نگاهم کن از پشت این پنجره های ترک خورده نیمه باز.
نارای من،نگاه کن.به این واژه های ناصبور، که در بند بند شعر من فریاد میشوند. به نباید های مسمومی که از دیواره ذهن بی حصارِ من بالا میروند، به پروانه های خفته در پیله های خاطره، به نبودِ عطرآگینِ حضورت، در حریم حباب نازک احساس.
باز یاسهای سپید جوانه می دوانند درشاهرگ خاکِ گرم ِاین دیار آشنا. باز من ازعطر یاسهای سپید می گویم و حکایت این یاسها ناگفته مانده است هنوز. راز سر به مُهر این همه یاس،هر صبحدم،پشت دیوارِ نگاهِ تو تکرار می شود نارا
هنوز هم از میان تار و پود تردید و سکوت،ترانه غمگین نگاهت،شوق سرودنِ کودکانه های باران خورده ام می دهد.هنوز هم در غبار آلودِ سایه های سیاه،این خورشید خاموش،مرا خط به خط می خواند و من هنوز هم حیرت می کنم از زلالِ این آب...از این نایاب ترینِ ناممکن...
نگاهم کن نارا.من غریبه ام با این دیوارهای موازی..با اُفول شعرهای ناگهان، در سراشیبِ روزمرگی های تاریک.نارا مرا دریاب...بیدار کن مرا از تلواسه این آشفته خوابِ غریب...
نارا...من مرثیه نبض واژه های مُرده را از بر کرده ام...من سنگینی هوای مسموم این سکوت را نفس کشیده ام...نگاهم کن نارا،من بغض تمام عاشقانه های سیلی خوردهً تو را گریسته ام. دنباله بادبادک سکوتِ ما اینبار، تا رنگارنگِ برگهای پاییزی اوج می گیرد و باز هم ناگفته ماند،حکایت این یاسهای سپید...
نگاهم کن نارا!
وبلاگ قشنگی داری توش حرفی برای گفتن هست خوشحالم با وبلاگت آشنا شدم
سلام
امان از تحریف و الا حرف ۱۲۴هزار پیغمبر دقیقا یکیه و هیچ سنخیتی با جنس کفر نداره که بخواد با هم یه طرف باشن.
راهای رسیدن به خدا خیلی زیاده و همشونم به خدا میرسن اگه: ه م ه ن گ ا ه ا ب ه س م ت خ د ا ب ا ش ه.
نایس توو میت یوو شدم خانم زینب خانم.
http://www.khateresantoor.blogfa.com/
سینه مالامال درد است ای دریغا مرحمی دل زتنهایی به جان امد خدا را همدمی
چشم اسایش که دارد از سپهر تیز رو ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی
زیرکی را گفتم این احوال بین خندیدو گفت صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی
سوختم درچاه صبرازبهران شمع چگل شاه ترکان فارغ است ازحال ما کورستمی
در طریق عشقبازی امن و اسایش رواست ریش باد ان دل که بادرد تو خواهد مرحمی
اهل کام و ناز را در کوی رندی اه نیست رهروی باید جهان سوزی نه خامی بی غمی
ادمی در عالم خاکی نمی اید به دست عالمی دیگر باید بباید ساخت و از نو ادمی
خیز تا خاطر بدان مسمر قندی دهیم کزنسیمش بوی جوی مولیان اید همی
گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق کان درین دریا نماید هفت دریا شبنمی
شعرازحافظ
سلام نیلو جونم
خوبی؟
وبت عالیه یعنی حرف نداره
به منم بسر
فدات
بای
سلام نیلوفر من امروز تو رو تو برنامه پنجره ها دیدم تو باید نیلوفر حسینی باشی درسته ..
درسته عزیزم
لطفا یکی ساعتشو بهم بگه من خودم هنوز نمیدونم که برنامه ام چه ساعتی از live channel پخش میشه!!!؟ فقط ساعت پخش لوکال رو میدونم :)))
سلام نیلو جونم خوبی؟؟؟
نیلو میگی برنامت چه ساعت هایی پخش میشه؟؟؟
خیلی دوست دارم سایتتم حرف نداره به خدا...!!!
ایولللللل گل من...
دقیقا نمی دونم ولی روزهای جمعه / یکشنبه / چهارشنبه در بعدظهر و صبح حدودا ساعتهای ۱۱ یا ۱ یا ۲ می زاره به وقته ایران
راسی من تو رو ساعته ۱۱:۴۵ دقیفه صبحه امروز تو برنامه پنجره ها دیدم خیلی دختره ناز و پر از احساسی هستی
نیلوفرجان میشه بیشتر در مورد اون برنامه که شرکت داشتی توضیح بدی ؟ اصلا ما در ایران روی کدوم شبکه میتونیم ببینیم؟
فرکانسش چیه؟ اسمش چیه؟
از داخل ایرانه یا خارجه ؟
من هیچی نمیدونم. :(
راستی آخرین مطلب شما هم زیباست مانند مطالب قبلی که یک به یک خواندم. هم تبریک میگم و هم آفرین و هم آرزوی موفقیتهای بیشتر برای شما عزیز دارم.
سلام
لذت بردم
بروزم در :www.dankseason2.blogfa.com
, www.dankseason.persianblog.ir
سلام نیلو جون وبت عالیه به منم سر بزن.
و لطفا آیدیتو بهم بده.
سلام
من تعدادی از ترانه های شما رو خوندم
شما هم اگر البوم( کما) رو گوش کردید و در زمینه ترانه سرایی تمایل همکاری با مارو داشتید میتونید از طریق ایمیل به من اطلاع بدین.
موفق باشید...
سلام عزیزم بعد ماه ها هنوزم دوست دارم بخاطر ترانه ی فوق الاده هی که برای اهنگم گقتی ازت تشکر کنم ۱روزی تو این دنیا جبران میکنم.
salam
up shod
hatman sar bezanid
nazar yadeton nareha
mer30
bye
[گل][ماچ][لبخند]
سلام به شاهزاده قند پارسی
I'm waiting for you
نارا... حالا که بار دگر از پس این درازماه های بی خبری بازگشته ای صدایت را بلندتر کن تا دلتنگی هایم را زار بزنم.
القصه این نجواهای کوتاه بشارت صبح است برای ما که شعرهای ناگهانمان در سراشیب روزمرگی های تاریک افول کرده است. نارا سخن بگو!
از حکایت ناگفته یاس هایی که دل نیلوفری ایام را به نگاه تو می خواند...بگو! فریادم را پاسخی هست هنوز - می دانم... نارا صدایت را بلندتر کن تا انجماد این ماه های بی خبری بشکند... نارا نگاهش کن!
صدایت را بلند تر کن!
می شنوی؟ این صدا غریبه نیست.باور کن!
بسی زیبا بود
لذت بردم
به روز هستم و منتظر
موفق باشی
یه چیز خیلی خیلی مهم نوشته هات حرف نداره من دارم باهاشون زندگی میکنم اینو جدی میگم تا حالا بهم هیچ نوشته ای اینجوری نچسبیده بود باور کن
یه چیز دیگه میشه یه عکس بزرگ از خودت برام بفرستی میخوام بکشم برات بفرستم باشه ادرستم بگو
سلام
اهای دختر نیلوفر
نوشته هات خیلی قشنگه
خودمونیم اینا رو با فکر خودت نوشتی
بابا ایول دمت گرم
واقعا کارت درسته
نمیدونم چی بگم
افرین
بامن بمان ای تو خوب ای یگانه
برخیز برخیز برخیز
با من بیا ای تو از خود گریزان
من بی تو گم می کنم راه خانه
بامن سخن سر کن ای ساکت پر فسانه
آیینه ی بی کرانه
می ترسم ای سایه می ترسم ای دوست
می پرسم آخر بگو تا بدانم
نفرین و خشم کدامین سگ صرعیست
این ظلمت غرق خون و لجن را
چنین پر از هول و تشویش کرده است؟
ای کاش می شد بدانیم
ناگه غروب کدامین ستاره
ژرفای شب را چنین بیش کرده است؟
هشدار ای سایه ره تیره تر شد
دیگر نه دست و نه دیوار
دیگر نه دیوار نه دوست
دیکر به من تکیه کن ای من! ای دوست اما
هشدار کاین سو کمینکاه وحشت
وان سو هیولای هول است
وز هیچکس هیچ مهری نه بر ما
ای سایه ناگه دلم ریخت افسرد افسرد
ای کاش می شد بدانیم
ناگه کدامین ستاره فرو مرد
سلام
میتونی سر بزنی؟
سلام
وبلاگ وشعرای زیبائی دارین
از شعراتون تو سایت شعر نو آشنا شدم
موفق باشین
سلام به شما ودرود فراوان درست ندانمستم که جواب محبت های شمارا نسبت به کار هام در شعر نو بی پاسخ بگذارم بنا به همین دلیل به وبلاگ شما آمدم تا دلی از دلگیری بر خاک بگذارم خلوت رو خواندم تاثری که انتظار داشتم گذاشت البته نگاه رو نخواندم زیرا از نام خلوت بسیار لذت میبرم اما با این چند کاری که خوانم یک حس عجیب در کار هایتان میبینم حسی که مخاطب را در راستای تحول شناسی جدید میگذارد البته غیر از کار مهدی تان این حس که بر گرفته از قوه ی احساس است تا تخیل اندیشه را نیز در خویش گنجانده اندیشه ای که آدم را به قول سپهری دچار میکند دچار یک تصویر خوب و شاید عالی اما با جلو تر رفتن هر سطر یا شعر این تصویر به هم میریزد و تصویری جدید را در بر میگیرد
راستی اگر دوست داشتید از وبلاگ من دیدن کنید
شما اصلا کلاس کاریتون بالا تر از این حرفهاست.
سلام
عرق شرم زمین است....
....
قدر شعرای ۱۳سالگیتو بدون. منم بیصبرانه منتظرم تا برام بخونیشون.
شعرای اون وبلاگم همش مال شخص ثالثه. اگه از کس دیگهای شعر انتخاب کنم حتما اسمشو میارم.
بازم ممنون
دیگه سر نمیزنی.....من هر روز میام از اول شعراتو میخونم باهاشون حال میکنم
من به این نتیجه رسیدم که اگر با عشق زندگی کنم با عشقم میمیرم درسته؟شعرات حالو هوای خاصی داره
چه حال و هوای خوبی داری.چقدر وبت زیباست با مطالب عالی.به من سر بزنو خوشحالم کن
آواز عشــــــق پیچـــد در خــــانه امیـدم
خوشتر از این صدایی در خویش کی شنیدم
http://www.shekasteha.blogfa.com
http://www.nilofareabieman.blogfa.com
salam
up shod
hatman sar bezan
nazar yadet nareha
mer30
bye
[لبخند][چشمک]
دوستی کی آخر آمد ....
بازم میام اینقد میام این حرفاتو میخونم که همشونو از بر شم ......ایول گل کاشتی ....خیلی دوست دارم فعلا.......
رفتی و به دام غزلت رفتم و تو
آزادی و در بند لبت هستم و تو
همزاد منی؛ من ز تو دورم که دمی
شعری بسرایم که شوی مستم و تو
هرگز نشدی مست و خرابم که به عکس
من، مست و خراب غزلت گشتم و تو
فالی که زدی شاهد آن خوب نبود
از پیش تو چون دربدری رفتم و تو
هرگز نگرفتی ز منت هیچ سراغ
من هم در دل را به همه بستم و تو
امین
سلام
کوتاهه ولی منتظرته سر بزنی
عکس من
می بینمت
که چه مظلومانه در آب حیات افتاده ای
و چه معصومانه در چشمان من می نگری
........
من فقط ماندم و...
دست در دستان هم
شاد و خندان می رویم
کوچه های عشق را بار دگر طی می کنیم...
تار را همراه خود آورده ام
تا که بنوازیش باز
تا مرا با خود به فرداها بری
تا سکوت دردناک عشقمان را بشکنی...
سلام
به ما سر بزنید.
بی تو شکوائیه ی درد گشوده ست هنوز
در به روی غزلی سرد گشوده ست هنوز...
سالها بر در مسجد به طلب بنشستم
گذر یار به عشرتگه ویرانه فتاد
حل صد کوه معما به مشقت کردم
قرعه ی بوسه ی جانانه به دیوانه فتاد...
هم پیمان شده ام
با کامیونی که دو مصرع شعر می بَرد
در آغاز جاده ای خیس
از شیروانی های چتری
که شرشر بارانی دیگر را
بر من رعد می زند
برق چشمانت می گیردم
دست می گیری
سوار می شوی ام
و با همه ی این احوال
که باران
هر لحظه
چکه تر
و جاده ای
که می رفت خانه خرابم کند
کلاه نمدی ام
هنوز
پس از گذشت این همه پیچ
بوی نم پاهای تو را می دهد
سلام نیلوفر خانم
خوب این کار از طرف هرکسی صورت بگیره کار زشتیه ولی من نمی خوام یه طرفه یه قاضی برم باید دفاعیه ایشون رو هم بخونم بعد تصمیم می گیرم
در پناه بارون
سلام نیلوفر عزیزم
من واقعا از این اتفاق متاسفم
ولی خداییش خیلی قشنگ می نویسید بهتون تبریک میگم ...
سلام نیلوفر
من جوابتون رو میل کردم
منتظرم
یا حق
سلام_____(((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((([لبخند]
سلام به روی ماهت[لبخند]
اومدم خداحافظی
شبها شبهای احیاء هست امیدوارم منو فراموش نکنید
در ظمن عرض تسلیت و تبریک من را بمناسبت این ایام بزرگ پذیرا باش
با آخرین پستم آپ کردم
منو حلال کنید
شاد باشیدو شادمان و خندان باد لبهاتان و نورانی باد دلهای منورتان
منتظرتونم
این شعر توسط یک بچه آفریقایی نوشته شده و استدلال شگفت انگیزی داره : وقتی به دنیا میام،
سیاهم، وقتی بزرگ میشم، سیاهم، وقتی میرم زیر آفتاب، سیاهم، وقتی می ترسم، سیاهم، وقتی
مریض میشم، سیاهم، وقتی می میرم، هنوزم سیاهم... و تو، آدم سفید، وقتی به دنیا میای، صورتی
ای، وقتی بزرگ میشی، سفیدی، وقتی میری زیر آفتاب، قرمزی، وقتی سردت میشه، آبی ای، وقتی
می ترسی، زردی، وقتی مریض میشی، سبزی، و وقتی می میری، خاکستری ای... و تو به من میگی
رنگین پوست؟؟؟
به من سر بزن
وقتی به گونه ها نگاه می کنیم دارد از شادابی لحظه های گذشته کم می شود مثل کم آوردن در چشمهایی که وقتی می رود می گوییم ... آه چه انسان ... چه انسان.... انسان بود و ما ندانسته از کوچه ی او می گذشتیم و نمی دانستیم که انسانی هم هست که از اجاق لحظه ها با او بگوییم
آه چه انسان
.
.
.
اگر بود چرا دیر به آن کوچه رسیدیم
آه انسان.
دلم برات تنگ شده گلمممممممممممم
جالبه وبلاگتون مهصوصا نوشتها و شعر...................
درووووووود گلم!
بابا پر طرفدار! محبوب!
متوجه حرفات شدم عزیز!
اما چه خوب میشد اگه با خودش حرف میزدی و بی سر و صدا تمومش میکردین!
به هر حال خوشحالم از آشناییت!
پایدار باشی!
سلام نیلوفر جان
خوبی عزیز ؟
چرا آپ نمی کنی که ما از نوشته های قشنگت فیض ببریم
منتظر پست جدیدت هستم