نیلوفر سپید

**اگر به هر نحوی قصد استفاده از نوشته های من رو دارین،لطفا اول به من اطلاع بدین.™ NEELOOFAR**

نیلوفر سپید

**اگر به هر نحوی قصد استفاده از نوشته های من رو دارین،لطفا اول به من اطلاع بدین.™ NEELOOFAR**

سکوت

می دوم،در خلاف جهت عقربه های ساعت.و اینچنین می گریزم از گریز،نارا

 

این سکوت هزار پاره من است که می بارد امشب.و در یک کوچه بن بست، تویی که می خوانی....یا شاید می گریی نارا!در پس این نفسها، درست در لحظه خمش ِ ملایم شاخه درخت سیب، کسی سکوت مرا سنگسار می کند.کسی سایه ها را می دزدد.سایه ام را به تو می سپارم، نارا!


یادت باشد سر به سر زمانه نگذاریم.فردا را از امروز نرانیم.وقتش که برسد دیدارها تازه می شوند.می خواهم آشتی کنم...با بیستمین روزِ ماه پنجم.با سحرگاه های دوشنبه. می خواهم برای اشک دل بسوزانم که بی هیچ شکایتی همیشه می بارد.میخواهم این دنیا را که همه نفرینش می کنند در آغوش بگیرم...اما نمی دانم نارا...نمی دانم این همه کاغذ، سیاه از حرفهای فرو خورده را به کدامین باد باید بخشید.کدام کوچه را تا به آخر باید پیمود. کدام پنجره را باید گشود.کدام درد را باید گریست...


غمگین بخوان نارا...

زمستان گه بگذرد ، شعر هایم را خواهم کاشت،در همین خاک سرد.ولی حیف نارا...حیف که باغبانی نمیدانم...


من اینجا، هر شب به جای شماره کردن ستاره های ناپیدا، ساعتهای شنی می سازم،تا صدای تیک تیکی نباشد.ساعتهای شنی عقربه ندارند...گوش کن! صدای سکوت می آید!

شکایتی نیست.تو هم چشمهایت را بر خطاهای روزگار ببند.و نبین!ندیدن همیشه آسانتر است نارا...